Mandana sadat

۰۱
سلام خوش آمدید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Letter» ثبت شده است

امیدوار بودم نامه ی قبلی آخرین نامه ی من به تو باشد اما نشد ... باز هم نشد. انگار هربار آمدم در این دفتر را ببندم، زخمی تازه باز می‌شد.
آخر من حرف های زیادی داشتم که مجال گفتنشان پیدا نشد. 

این روز ها از خودم میپرسم: من و تو کی باهم انقدر غریبه شدیم ؟ 
و خودم جوابش را خوب میدانم، ما از همان اولین لحظه با هم غریبه بودیم.
دیواری از جنس بیگانگی بین ما بود، که تو هیچوقت تلاش نکردی حتی یک آجر از آن را برداری. 

با این حال در خیالات پوچ خودم تورا کسی میدیدم که مرا بهتر از هرکس دیگری می‌شناسد. پاک و زلال بودی به مثال آینه ای که هربار نگاهش می‌کردم خودم را می دیدم. 

چه خیالی... چه خیالی 
خوب میدانم، که حوض دل تو از ماهی من خالی است.
دیگر گله ای نیست، زحمتی به خودت نده 
ماهی من مرده است 
و مرده ها باز نمی گردند. 
  • ماندانا السادات

سلام
این اولین وبلاگ منه
شاید حتی آخرینش بازه
شاید الان از خودت بپرسی پس هدفم از ایجاد کردن یه همچین چیزی
چیه؟؟
راستش رو بگم نمیدونم
فقط امروز عصر کتری رو گذاشتم جوش بیاد
چای دم کردم
درحالی که مامانم داشت به تلویزیون نگاه می‌کرد
و تخمه میشکست داشتم نگاهش می‌کرد
بعدش یه لیوان چای ریختم و با خودم فکر کردم چطوره یک وبلاگ بزنم و بشینم توش از افکار ،هذیان ها، احساسات، شعرها ،متن ها ،آهنگ ها ، خاطرات ، و هرچیزی که توی دنیای واقعی برای کسی تعریف نمیکنم بنویسم.

میدونی آدم ها کی دست به نوشتن میزنن ؟
وقتی کسی به حرفی که میزنن گوش نمیکنه...

طبقه بندی موضوعی