Mandana sadat

۰۱
سلام خوش آمدید

Somebody that I used to know:letter 8

پنجشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۱:۱۹ ب.ظ

می دونم که باید دیگه خودم رو از قلبت پاک شده بدونم،چون حالا یک نفر دیگه اونجاست. درست جایی که من هیچوقت راه داده نشدم. 

برای همین هم هست که انقدر راحت بیرون شدم. بدون این که تو دردی بکشی 

برعکس من دل درد نگرفتی، چون اصلا در دلت  نبودم که بخواهی برای بیرون کردنم درد یا بغضی رو تحمل  کنی! 

اما من هنوز هم بعضی شب ها دستم رو تا ته حلقم فرو میبرم تا هر آنچه که به تو آلوده هست را بیرون بکشم ولی در نهایت فقط امیدم رو بالا بیارم. 

امیدی برای دوست داشته شدن 

امیدی برای اثر گذاشتن در قلب کسی 

و امیدی برای خودم! 

که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است.


  • ماندانا السادات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

سلام
این اولین وبلاگ منه
شاید حتی آخرینش بازه
شاید الان از خودت بپرسی پس هدفم از ایجاد کردن یه همچین چیزی
چیه؟؟
راستش رو بگم نمیدونم
فقط امروز عصر کتری رو گذاشتم جوش بیاد
چای دم کردم
درحالی که مامانم داشت به تلویزیون نگاه می‌کرد
و تخمه میشکست داشتم نگاهش می‌کرد
بعدش یه لیوان چای ریختم و با خودم فکر کردم چطوره یک وبلاگ بزنم و بشینم توش از افکار ،هذیان ها، احساسات، شعرها ،متن ها ،آهنگ ها ، خاطرات ، و هرچیزی که توی دنیای واقعی برای کسی تعریف نمیکنم بنویسم.

میدونی آدم ها کی دست به نوشتن میزنن ؟
وقتی کسی به حرفی که میزنن گوش نمیکنه...

طبقه بندی موضوعی