Mandana sadat

۰۱
سلام خوش آمدید

Somebody that I used to know:letter5

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۴، ۰۷:۵۲ ب.ظ

هنوز هم یادت هست که قبلا اسم من رو چطوری صدا میکردی؟ 

یک کلمه ی خیلی ساده بود اما وقتی تو میگفتی انگار که روح می‌گرفت. 

حالا الان اون اسم مرده

نه به خاطر زمان 

نه به خاطر فراموشی 

به خاطر تو 

تو خودت اسم من رو انداختی یک گوشه تا به حال خودش تلف بشه. 

جوری وانمود کردی که انگار هیچوقت مهم نبوده و من به شکل احمقانه ای سعی کردم ، باور کنم که حق با تو بوده و هیچ چیز ارزش نگه داشتن نداشته. 

تو، همیشه فکر میکردی که میتونی بدون سر و صدا از کنار بقیه بری و هیچ ردپایی از خودت به جا نذاری.

من به تو زیادی امیدوار بودم. 

امید داشتم که تو فرق داری و قرار نیست که قصه ی من مثل قصه های شکست دوستان و اطرافیانم تکراری بشه، اما شد و چه زخم یادگاری از این غم آشنای همیشگی برای من گذاشت. 

انگار دنیا قسم خورده که یادت رو از ذهنم پاک نکنه. 

بازی بی رحمانه ای بود مگه نه؟

رها کردی 

همه چیز را رها کردی 

اما من هنوز هم با چیز هایی دست و پنجه نرم میکنم که تو ساختی. 

انگار آدمایی مثل تو فقط برای زخمی کردن و رفتن میان. 

یک زخمی هست که هیچوقت کهنه نمیشه فقط آدم یاد میگیره که چطور باهاش زندگی کنه. 

تو برای من دقیقا همین زخم هستی که هرچقدر هم روش خاک بریزم آخر سر باز هم دوباره در یکی از  قسمت های  شکسته ی قلب من ریشه می‌کنی و سر باز می‌کنی.

  • ماندانا السادات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

سلام
این اولین وبلاگ منه
شاید حتی آخرینش بازه
شاید الان از خودت بپرسی پس هدفم از ایجاد کردن یه همچین چیزی
چیه؟؟
راستش رو بگم نمیدونم
فقط امروز عصر کتری رو گذاشتم جوش بیاد
چای دم کردم
درحالی که مامانم داشت به تلویزیون نگاه می‌کرد
و تخمه میشکست داشتم نگاهش می‌کرد
بعدش یه لیوان چای ریختم و با خودم فکر کردم چطوره یک وبلاگ بزنم و بشینم توش از افکار ،هذیان ها، احساسات، شعرها ،متن ها ،آهنگ ها ، خاطرات ، و هرچیزی که توی دنیای واقعی برای کسی تعریف نمیکنم بنویسم.

میدونی آدم ها کی دست به نوشتن میزنن ؟
وقتی کسی به حرفی که میزنن گوش نمیکنه...

طبقه بندی موضوعی