Mandana sadat

۰۱
سلام خوش آمدید

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

                                                                   

اگه یک روز از خواب بیدار بشی و بفهمی که تمام زندگیت یک رویا بوده به خواب برمی‌گردی یا بیدار میمونی؟ 


آلیس دختری بود که نمیفهمید آیا دنیا دیوانست یا خودش. 

آلیس از جهان روزمره اش گریزان بود و دنبال یک خرگوش سفیدی می دوید. خرگوش سفید فقط یک حیوان ساده نبود ؛ استعاره ای بود از چیزی که هیچوقت بهش نمیرسیم اما همیشه در تعقیبش هستیم. 

سرزمین عجایب اونقدر ها هم جای عجیبی نبود. جایی بود که هم منطق و هم دیوانگی با هم عجین شده بودند. 

برای مثال: 

اونجا ملکه ای بود که سر می‌برید چون حوصله نداره. 

گربه ای بود که فقط میخنده چون فهمیده بود این دنیا ارزش جدی گرفته شدن نداره.


آلیس دنبال نظم میگرده در جهانی که قاعده اش بی قائدگیه.

شاید آلیس شمایی باشی از دنیای آدم بزرگ ها خسته شدی و سرانجام ما بیدار نمیشیم چون شاید هیچوقت خوابی در کار نبوده! 


_من دیوونه شدم؟

+آره، اما بزار یه رازی رو بهت بگم: بهترین آدم ها همشون دیونن:) 


_دیالوگ آلیس و کلاهدوز دیوانه 


خوش حال میشم اگه دوست داشتید برام کامنت بزارید که راجب فیلم های بعدی هم نقدی بزارم یا نه. 


  • ۳ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۲۷
  • ماندانا السادات

می دونم که باید دیگه خودم رو از قلبت پاک شده بدونم،چون حالا یک نفر دیگه اونجاست. درست جایی که من هیچوقت راه داده نشدم. 

برای همین هم هست که انقدر راحت بیرون شدم. بدون این که تو دردی بکشی 

برعکس من دل درد نگرفتی، چون اصلا در دلت  نبودم که بخواهی برای بیرون کردنم درد یا بغضی رو تحمل  کنی! 

اما من هنوز هم بعضی شب ها دستم رو تا ته حلقم فرو میبرم تا هر آنچه که به تو آلوده هست را بیرون بکشم ولی در نهایت فقط امیدم رو بالا بیارم. 

امیدی برای دوست داشته شدن 

امیدی برای اثر گذاشتن در قلب کسی 

و امیدی برای خودم! 

که دیگر چیزی از آن باقی نمانده است.


  • ۰ نظر
  • ۱۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۳:۱۹
  • ماندانا السادات

سلام
این اولین وبلاگ منه
شاید حتی آخرینش بازه
شاید الان از خودت بپرسی پس هدفم از ایجاد کردن یه همچین چیزی
چیه؟؟
راستش رو بگم نمیدونم
فقط امروز عصر کتری رو گذاشتم جوش بیاد
چای دم کردم
درحالی که مامانم داشت به تلویزیون نگاه می‌کرد
و تخمه میشکست داشتم نگاهش می‌کرد
بعدش یه لیوان چای ریختم و با خودم فکر کردم چطوره یک وبلاگ بزنم و بشینم توش از افکار ،هذیان ها، احساسات، شعرها ،متن ها ،آهنگ ها ، خاطرات ، و هرچیزی که توی دنیای واقعی برای کسی تعریف نمیکنم بنویسم.

میدونی آدم ها کی دست به نوشتن میزنن ؟
وقتی کسی به حرفی که میزنن گوش نمیکنه...

طبقه بندی موضوعی